خداحافظ ماه خوب خدا....
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
قریب به دو ماه ننوشتن اون هم جایی که برای نوشتن و بودن بوجود اومده ... راستش رو بخواید اصلا انتظار نداشتم ،اما هر زمان آمدم و آمار رو دیدم شرمنده ی نگاه های پر مهرتون شدم...
حتی اون بزرگواری که سیستمش عین کپسول آموکسی سیلین کوک شده برای ساعت 7:40 دقیقه، حالا یا صبح یا عصر!! یا اون بزرگ دیگه ای که دونه دونه تگ های این وبلاگ رو زیر و رو کرد...
حس قشنگی داره پیگیری آدم ها از حضور ما و من قدردان احساس شمام....
ماه رمضان امسال هم ماه عجیبی بود!
برای خیلی ها بهار شروع زندگی محسوب میشه و برای یه عده محرم، هر دو هم درسته چون شروع سال جدید شمسی و قمری است ؛البته دی ماه هم که جای خود داره نه فقط چون اول ژانویه است و شروع سال میلادی ! آخه تولد منه و منم که خودشیفتــــــــــــــــــــه!!
القصه....
سال هاست بهار زندگی من روی ماه مبارک رمضان کلید میخوره
ماهی که بندبند وجودم رو رشد میده، حس بالیدن ،حس نو شدن، حس پوست انداختن...
و چقدر جای افسوس داره وقتی به روزهای آخر می رسم و دلم تنگه تموم این احساس میشه
به نظرم امسال ماه رمضون با تموم اتفاقات ناخوشایندش یه... یه... نمی دونم چی میشه گفت، شاید یه برکت برای من داشت و اون یه حس تازه بود ،حسی که شاید بارها تجربه کردم و این بار باورش کردم...
حس دوست داشتن خدا، اعتماد کردن به خدا، توکل به خدا، امید به خدا، حضور خدا، مهربونی خدا و... و ....
حالا با تموم سختی دل کندن از این ماه ، دلم خوشه این یه ثمره است که تو مهمونی ، خدا بهم عیدی داد با تموم بی لیاقتی من
دعا کنین بعد از ماه رمضون هم عیدی خدا همرام باشه... برای همیشه، خیلی بهش محتاجم....
خدا کنه ظرفیت داشتن این عیدی رو داشته باشم
دلم بیشتر از همیشه برای خدا تنگه.... خدایا.... مهمونی خوبی بود.... ممنون
25رمضان 1434- 12مرداد1392- صبح 5:47 دقیقه
- ۹۲/۰۵/۱۴
به نام خدای بزرگ..
آخ مهشید ببین کی دارم این پستو میخونم...
چقد زود گذشت......
چقد خوب بود..
چه آرامشی داشت چه انرژی..درست مث اونوقتا که میریم حرم..
انشاءالله خدا تو لحظه لحظه ی زندگیت جاری باشه..وهمیشه قلبت شادباشه ازوجودش..